سید مهدیارسید مهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
مهدیس ساداتمهدیس سادات، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

دلنوشته های مامان مهدیار

مهدیار نازنین برادر زیباترین دختر دنیاس

گود بای واکسن

شب خونه ی باباجون خوابیدیم چون درمانگاهی که واکسن میزنیم سرکوچه باباجونیناست...وچون تا ساعت 12شب اونجا بودیم گفتیم همینجا لالا میکنیم و فردا میریم که آخرین واکسن رو به سلامتی بزنی بر بدن... صبح در کنار باباجون و مامان جون و بقیه صبحانه خوردیم وآماده شدیم و  ماشینهارو از حیاط خونه باباجون در نیاوردیم وتصمیم گرفتم سه تایی منو شما و بابا مسعود پیاده بریم واکسن شمارو بزنیم وشما کلی خوشحال بودی... بمیرم که نمیدونستی میخواد دردت بگیره توی اتاق شماره8 خانم مهربونی شمارو از لحاظ قدو وزن چکاپ کرد و گفت رشد پسری عالیه بعد توی اتاق واکسن خانمه گفت که پسری رو آماده کنید تا واکسنش رو بزنم شما با تعجب و دقت نگاه میکردی به خانمه و سرنگی که آما...
21 اسفند 1392

تولدت مبارک

مسعود جونم بیست و نه سالگیت مبارک .... بابا مسعود جون بیست و نه سالگیت مبارک ... امسال میخواستیم یه جشن کوچولوی سه نفره بگیریم که با اومدن باباجونینا نشد اما بهتر و بهتر شد ... بهتر شد چون همیشه ودر همه حال کنارمون هستن و این قشنگی های زندگیمون رو قشنگتر میکنه لطفی که به مادارند بی پایان و خالصانه ست ... مسعودم کیک کوچولویی که خریدم ,کادوی ناقابلم, همش وسیله ست تا زیباتر کنه این شب زیبارو ... میدونم که هیچی توی دنیا  ارزش حضورت تورو نداره ...ولی دهنمون رو شیرین میکنیم لبهامون رو خندون میکنیم تا بدونی حضورت ارزشمند ترین چیزیه که ما توی دنیاداریم و زبونمون هم میتونه این روز رو به بهترین مرد و پدر دنیا تبریک بگه شاید یکی بگه هر...
21 اسفند 1392
1